دکتر مهدی راستی از اساتید دانشکده مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی امیرکبیر مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه شیراز و مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه تربیت مدرس به ترتیب در سالهای 1379، 1381 و 1387 در رشته مهندسی برق اخذ کرده است. وی در یک بازه یکساله در بخش شبکههای بیسیم دانشگاه KTH سوئد و یک بازه ششماهه در دانشگاه Manitoba کانادا بهعنوان فرصت مطالعاتی حضور داشته است. پس از اتمام تحصیلات، بهمدت دو سال در دانشگاه شیراز به تدریس مشغول شده و سپس در سال 1392 به دانشگاه صنعتی امیرکبیر پیوسته و هماکنون عضو هیئتعلمی این دانشگاه است. وی در دوره کارشناسی، دروس سیگنال و سیستم و سیستمهای کنترل خطی و در تحصیلات تکمیلی درس تخصیص منابع در شبکههای بیسیم و درس شبکههای بیسیم پیشرفته را تدریس میکند.
دکتر راستی مقالههای زیادی را در حوزه شبکههای بیسیم بهخصوص تخصیص منابع در شبکههای بیسیم در ژورنالها و کنفرانسهای معتبر منتشر کرده است. یکی از مقالههای ایشان در ارتباط با شبکههای 5G بوده که نزدیک به 400 ارجاع داشته و در سال 2014 بهمدت دو ماه جزو 10 مقاله برتر IEEE بوده است. وی کتابی را نیز در زمینه شبکههای بیسیم به همراه دو تن از پژوهشگران مطرح این حوزه در سطح جهان و توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر کرده است. با این تفاسیر، وی را میتوان از افراد موفق در حوزه پژوهشی دانست که دیدگاهایش در این زمینه ارزشمند خواهد بود. افزون بر این، ایشان توجه خاصی به کیفیت و نحوه ارائه دروس دانشگاه دارد و بههمین دلیل از لحاظ آموزشی نیز استادی برجسته محسوب میشود.
مجله شبکه در شماره 205 (خرداد 97) با دکتر مهدی راستی در خصوص مسائل مختلف آموزشی، پژوهشی و صنعتی به گفتوگو نشسته که شرح آن در ادامه برای خوانندگان گرامی سایت شبکه تقدیم میشود.
آقای دکتر، با توجه به سابقه تدریس در شیراز و تهران و تجربه فرصت مطالعاتیتان در سوئد و کانادا، کیفیت آموزش مطالب علمی را در آن کشورها بهخصوص در حوزه شبکه، در مقایسه با ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
این سوال از جمله سوالهای سختی است که اگر بخواهم دقیق جواب بدهم باید مبتنی بر یک مطالعه منسجم باشد. اما در پاسخ براساس تجربه باید بگویم، ابعاد زیادی را باید در نظر گرفت. اگر از بعد تدریس مبانی تئوری بررسی کنیم، میتوانم به جرات به شما بگویم که سطح کشور ما بهخصوص در دوره کارشناسی سطح بسیار بالایی است. ما در روش تدریس و مبانی تئوری حتی از کشورهایی مثل سوئد بالاتر هستیم. این را با توجه به اینکه من آنجا هم سر کلاس رفتهام، عرض میکنم. شما میتوانید همین الان سیلابس [سرفصل] و پاورپوینت درسهای آنجا و ایران را با یکدیگر مقایسه کنید.
ما لزوماً آموزش و پژوهش خود را مبتنی بر یک برنامه مشخص و با یک هدف انجام نمیدهیم. ما با یک سری آدمهای جُدا که کار تحقیقاتی خود را بهصورت شخصی انجام میدهند، سروکار داریم و کار تیمی نمیکنیم. این یکی از تفاوتهای اصلی ما [با دانشگاههای خارج از کشور] است. در آنجا دپارتمانها یک مدیر دارند که با یک رایگیری صِرف انتخاب نمیشود. عموماً مدیر فردی است که با صنعت ارتباط خوبی دارد و میتواند پروژه بیاورد، گرنت [پژوهانه] زیادی بگیرد و به دانشجوهای دکترا حقوق بدهد. آنها مجبورند، تیمی کار کنند و آزمایشگاههایی داشته باشند که چند استاد در آنجا کار میکند. چرا مجبورند؟ چون اگر انفرادی کار کنند احتمالاً نمیتوانند از صنعت پروژه بگیرند. تفاوت دیگر، تفاوت کوچکی است اما به تغییر وضعیت بزرگی منجر میشود، در آنجا شما نمیتوانید دانشجوی دکترا بگیرید و باید به او حقوق بدهید. ما در ایران بدون دادن حقوق و بدون اینکه هیچ مسئله صنعتی روی میز داشته باشیم، دانشجوی دکترا میگیریم. به بیان دیگر، بر اساس یکسری پارامترها مثلاً تعداد مقالهها و سابقه استاد، فلان تعداد دانشجو میگیریم. اصلاً بحث این نیست که من برای دانشجوی دکترا باید پروژه داشته باشم، پروژهای که صنعت بابت آن پول داده و من بخشی از آن پول را بردارم و بقیه را به دانشجوی دکترا بدهم.
در واقع آیا میتوان اینطور بیان کرد که در خارج از کشور، دانشگاه برای دستیابی به اهداف کلان علمی و پژوهشی، یک نقشه راه ترسیم کرده و مایل است دانشجوها در همان چهارچوب کار کنند؟
بله، دقیقاً؛ و برای آن اهداف تعدادی پروژه مشخص تعریف شده و در همان حوزه دانشجو میگیرد. مثلاً فرض کنید پروژهای را در ارتباط با تخصیص منابع در شبکه 5G با نوکیا، اریکسون و ... قرارداد بستهام. حالا دانشجوی دکترای من باید صورت مسئلهای را که من روی آن توافق کردهام، حل کند. چنین رویهای باعث میشود که تیمی کار کنم و هدف مشخصی داشته باشم. پس اگر بخواهم خلاصه بگویم، ما در جنبههای تئوری مشکل نداریم، اما در جنبههای عملی و هدفدار بسیار عقب هستیم.
شما در سطح دکترا روی هدفمندبودن پذیرش دانشجو تاکید دارید. آیا در دانشگاههای خارج از کشور در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد نیز دانشجو در همین راستای کار تیمی آموزش داده میشود؟
بله، البته توضیحات قبلی من در ارتباط با پژوهش کاربردی بود. در ارتباط با آموزش مهارت و جنبه عملی، که بیشتر در دوره کارشناسی مدنظر است، کشور ما باز هم بهدلیل هدفدار نبودن عقبتر است. زیرا ما نمیدانیم چه تعداد دانشجو در حوزه سختافزار، نرمافزار و سایر رشتهها برای چهکاری تربیت میکنیم. در واقع ریشه مشکل در همان بحث پژوهش نهفته است: چون با صنعت ارتباطی نداریم، همیشه یک تعداد دانشجو کارشناسی میآید و فارغالتحصیل میشود و هیچوقت ما عملکرد خروجیها را اندازه نمیگیریم که فارغالتحصیلان چقدر مهارت دارند و تا چه اندازه در حل مشکلات واقعی جامعه موثر عمل میکنند.
توصیه شما برای دانشجویانی که قصد دارند، در حوزه شبکه ادامه تحصیل دهند یا پژوهش کنند چیست؟ با توجه به تجربههایتان آیا به نظر شما افرادی با روحیهها یا علاقهمندی خاص در این مسیر موفق میشوند؟
نیاز نیست افرادی که شبکه، نرمافزار یا هر رشته دیگری میخوانند روحیه خاصی داشته باشند. به نظرم هر چه را شما خوب یاد بگیرید و بتوانید در عمل پیاده کنید، نسبت به آن علاقه پیدا میکنید و اگر علاقه پیدا کنید، در آن کار پیشرفت میکنید. مثلاً اگر فردی را که در رشته مهندسی مکانیک موفق است بررسی کنید، خواهید دید که در دبیرستان یا سالهای اول دانشگاه استادی داشته یا کتابی خوانده و تجربه شیرینی از یادگیری و بهکارگیری رشته مکانیک داشته که توانسته در آن رشته فرد موفقی شود. حال اگر به عقب برگردیم و بتوانیم تجربههای خوشایندی را در زمینه مهندسی برق یا شبکه یا هر رشته دیگری در همین شخص به وجود آوریم، او به همان رشته علاقهمند میشود و میتواند موفق شود. این رشتهها، زیربنای ریاضی و مهندسی دارند که اگر استعداد آن وجود داشته باشد، از نظر پتانسیل جذب افراد بین رشتهها تفاوت اساسی وجود ندارد.
اما از یک جنبه دیگر، هر چند که جواب سوال شما نیست اما به نظرم مهم است، من هیچگاه به دانشآموزان دبیرستانی که برای انتخاب رشته نزدم میآمدند، رشته مهندسی خاصی پیشنهاد نمیکردم. میگفتم اگر فیزیک الکترومغناطیس علاقهمند هستید، مهندسی برق بروید، اگر به مباحث حرارت و گرما علاقهمند هستید، مهندسی مکانیک گرایش سیالات بروید و ... . اما الان با توجه به تغییری که در دنیا رخ داده، به ضرس قاطع میتوانم بگویم همه گرایشهای مهندسی کامپیوتر و آیتی [فناوری اطلاعات] از نظر پارامترهای کارآفرینی، لذتبخش بودن، وسعت تاثیرگذاری، بهروز بودن و تغییرات سریع در مدت زمانی کم از بهترین رشتهها هستند. برای این موضوع دلایل زیادی میتوان آورد. شما به 10 شرکت برتر در دنیا نگاه کنید. ده تا دوازده سال پیش شرکتهای برتر اغلب در حوزه انرژی بودند. شرکتهایی که سختافزار آنها دارایی و منبع اصلی درآمدشان بود. (مثلاً شرکتهای حوزه پتروشیمی یا استخراج نفت) اما آمار کنونی نشان میدهد، از 10 شرکت برتر، هشت شرکت در حوزه آیتی هستند. وقتی نگاه میکنید، میبینید که سرمایه و درآمد اصلی آنها ایده، مشتریها و فناوریشان است، نه سختافزار. در حال حاضر اوبر از از نظر درآمد جزو شرکتهای برتر دنیا میشود. اوبر چه دارد؟ یک ساختار نرمافزاری تاکسی تلفنی اینترنتی دارد. که اگر همین الان بخواهید آن ساختار را فراهم کنید، بین 150میلیون تا یک میلیارد تومان میتوانید فراهم کنید، که اصلاً قابلمقایسه با میزان درآمد آن نیست. این صنعت آیتی است که چنین ویژگیای دارد.
اما ظرفیت داخلی ما هم در این قضیه موثر است. با توجه به شناختی که از وضعیت صنعت فناوری اطلاعات در کشورمان دارید، آیا اگر کسی بخواهد کار کند دایره فعالیت محدودی نخواهد داشت؟
پاسخ به این سوال هم نیاز به یک مطالعه منسجم دارد. اما اگر بخواهم بر اساس تجربه پاسخگو باشم، جواب سوال شما هم بله است هم خیر. یک فارغالتحصیل آیتی هم در کشور ما میتواند موفق شود، که نمونههای آن را زیاد داریم. اما اینکه آیا زمینهاش در کشور ما بهاندازه سیلیکونولی آماده است، جادهاش اتوبان است، خیر! به هر حال ما در کشور مشکلات قانونی، رگولاتوری، عدم تخصیص بودجه کافی و عدم درک مسئولان از تغییرات سریع را داریم که موانع ایجاد میکنند. با این حال اگر ما دانشجویانی را تربیت کنیم که مهارت داشته باشند و بتوانند از همان سالهای اول کارشناسی به این فکر کنند که با تمامکردن مقطع کارشناسی، اصلاً دنبال ارشد و دکترا یا خارج رفتن نباشند و با دانشی که دارند بتوانند یک مشکل واقعی را در سطح کشور یا بینالملل حل کنند و از آن طریق پول در بیاورند؛ در همین کشور هم با تمام سختیها [رشد صنعت آیتی] امکانپذیر است. اما مشکل اصلی ما این است که چنین فارغالتحصیلانی نداریم. فارغالتحصیلان ما مهارت ندارند؛ ذهنیت کارآفرینی ندارند؛ همه فکرشان این است که جایی کارمند شوند یا بروند خارج از کشور ارشد یا دکترا بخوانند. ما متاسفانه نتوانستهایم چنین فارغالتحصیلانی تربیت کنیم که بخشی از آن به اساتید و سیستم آموزشی و صنعت ما برمیگردد، بخشی هم به جامعه و فرهنگ ما در سالهای اخیر. ولی به نظر من اگر این کار را انجام دهیم، با توجه به مشکلات بزرگی که در کشور از جمله اشتغال داریم و با توجه به نقشی که صنعت آیتی میتواند در کارآفرینی داشته باشد، قدم بسیار بزرگی برداشتهایم. یکی از برنامههای راهبردی کشور باید ایجاد فضا برای تربیت فارغالتحصیلان توانمند در حوزه آیتی با ذهنیت کارآفرینی باشد.
در حال حاضر، بحث نسل پنجم شبکههای موبایل یا همان 5G بسیار مطرح است. سوال این است که نسل چهارم شبکه موبایل (4G یا LTE) چه کمبود یا کاستی داشته که باعث شده یک نسل جدید معرفی شود؟
ما زمانی به یک مجموعه از فناوریها نسل یا generation میگوییم که تغییرات ماهوی [نسبت به گذشته] داشته باشد. اینگونه نیست که هر چندسال یک نسل عوض کنیم. بهطور مشخص، جواب سوال شما این است: در نیازمندیهایی که هماکنون وجود دارد تغییراتی ایجاد شده که باعث شده 4G نتواند آنها را پشتیبانی کند. این نیازمندیها چه هستند؟
نخستین نیازمندی در بخش Data Rate [نرخ تبادل داده] است. مثلا همین میزان دادهای که شخص شما تبادل میکنید نسبت به چند سال پیش چقدر فرق کرده است. چهار پنج سال پیش شما فقط SMS میزدید، شبکههای موبایل اجتماعی به این شدت و حدّت وجود نداشت، انتقال ویدیو و صوت بر بستر اینترنت وجود نداشت. به اینها در اصطلاح میگوییم User generated Content، یعنی محتوایی که کاربر تولید میکند. شما همین الان یک عکس میگیرید و برای شبکههای اجتماعی ارسال میکنید؛ قبلاً ما تنها میخواستیم از وب اطلاعات بگیریم.
بخش دوم [از تغییرات در نیازمندی به نرخ داده بالاتر] این است که تکنولوژی پیشرفت کرده، وضوح صفحات موبایل به شدت بالا رفته و ویدیوهای HD و تصاویر با کیفیت بالا نرخ داده را زیاد کرده است.
بخش سوم، این است که ما تخمین میزنیم در آیندهای نهچنداندور دادههای زیادی از ماشینها بیاید (Machine-Type Communication). اینکه در قالب اینترنت اشیا (IoT) اشیای زیادی هوشمند شوند و این اشیا غیر از انسانها، میخواهند داده ردوبدل کنند: سنسورهایی در خانه هوشمند، شهر هوشمند، کشاورزی هوشمند، سلامت هوشمند. در هر حوزه مثالهای زیادی وجود دارد؛ مثلاً همین حالا میتوانید افرادی را ببینید که ساعتهای هوشمند و گجتهای سلامت هوشمند دارند.
این حجم زیاد داده، باعث میشودکه bit/s (بیت بر ثانیه) زیادی نیاز داشته باشیم. در 4G در بهترین حالت میتوانیم 100 Mb/s ارسال کنید (البته متوسط آن یک مگابیتبرثانیه است). اما وقتی به این کاربردهای جدید نگاه میکنید، گاهی به نرخ بالاتر از 100 Mb/s نیاز است، به طوری که گاهی حداقل نیازمندی برابر این مقدار است. پس حتماً به یک نسل جدید نیاز داریم.
از نظر تاخیر (latency) نیز 4G میتواند 10 تا 15 میلیثانیه را پشتیبانی کند، اما الان کاربردهایی real-time مثل پزشکی از راه دور داریم که گاهی به تاخیرهای end-to-end در حد یک میلیثانیه نیاز دارد، که 4G نمیتواند پشتیبانی کند. اگر انرژی و هزینه با همان منوالی که در 4G وجود داشت بالا میرفت، از یک جایی به بعد هزینههای اپراتورها بیشتر از درآمدشان میشد.
پس بهدلیل نرخ داده، تاخیر، هزینه و مصرف انرژی، 4G ناتوان از این است که یک راهکار جامع (Total Solution) برای همه این نیازمندیها محسوب شود، هر چند ممکن است برخی را بتواند کم یا زیاد برآورده کند. با توجه به دلایل ذکر شده به یک نسل جدید نیاز داریم. البته تجربه نشان داده، هر10 سال یکبار این نیازمندیها تغییر و تحول فراوانی کرده است. در اوایل دهه 80 میلادی 1G مطرح شد، 10 سال بعد 2G استاندارد شد و 10 سال بعد 3G و در نهایت در سال 2010 استاندارد 4G نهایی شد و الان که در آستانه سال 2020 هستیم، حدس میزنیم تا آن زمان 4G تمام شود. پس به سیاق سنت و تاریخ هم نگاه کنیم، الان موقع ارائه نسل پنجم شده است.
شما به نیازمندیهایی که 4G نمیتواند برآورده سازد اشاره کردید. کدام فناوریهای شبکه برای رفع این نیازمندیها در 5G پیشنهاد شده است؟
در اصطلاح به این فناوریها key enabling technologies میگوییم. اگر به اعداد و ارقامی که [در پاسخ به سوال قبل] مطرح کردم نگاه کنید، متوجه خواهید شد که حتما فناوریهایی باید باشند که این افزایش را امکانپذیر سازند. این هدفگذاری چیزی نیست که با یکسری تغییرات minor یا جزئی بتوانید به آن برسید. فناوریهایی را که در 5G مطرح شده، به دو دسته تقسیم میکنم. یک دسته کاری میکند که به میزان پهنای باندی که در اختیار شما قرار داده شده، نرخ داده در واحد هرتز بیشتری کسب کنید. به این دسته در اصطلاح کارآیی طیفی میگویند. کاندیداهای بسیار زیادی به این منظور مطرح شدهاند. اگر بخواهم ساده بگویم، بحث in-band full-duplex (اینکه در یک فرکانس هم ارسال و هم دریافت کنید)، بحث dual connectivity (اینکه همزمان بتوانید به دو ایستگاه پایه وصل شوید)، بحث شبکههای رادیوشناختی (اینکه اپراتورهای ثانویه بتوانند از یک پهنای باند مشخص در کنار اپراتور اصلی استفاده کنند)، فناوری NOMA (که دسترسی غیرعمود به فضای فرکانسی را فراهم میسازد)، و فناوریهای D2D (اینکه دو کاربر مستقیم به هم وصل شوند). در نهایت فناوری آخری که اثر خیلی بیشتری دارد، فناوری شبکههای بیسیم ناهمگون که در آن شما سلولهای کوچک دارید که بهعنوان فمتوسل و پیکوسل تعبیر میشوند. در این فناوری ایستگاه پایه کوچک در یک محیط بسته قرار میگیرد و تمام کارکردهای ایستگاه اصلی (ماکرو) را دارد.
بخش دیگری از فناوریها به این سمت رفتهاند تا ما اساساً پهنای باند بیشتری داشته باشیم. در این دسته فناوریهایی مثل امواج میلیمتری (که طول موج آنها در مرتبه میلیمتر است) مطرح شده است. در واقع قرار است امواج بالای 30 گیگاهرتز استفاده شوند که تضعیف در آن بهشدت بالا است و باید کاری انجام شود که این مشکل حل شود.
همه مواردی که گفتم، به قسمت Access (دسترسی) شبکه مربوط است. در قسمت Core (هسته) نیز تغییرات فراوانی انجام شده. نه لزوما برای افزایش نرخ، بلکه به خاطر تاخیر، انرژی و هزینه. بحثهای SDN، C-RAN و NFV در این حوزه مطرحشده است. [برای معرفی هر کدام از این فناوریها مطالبی در ماهنامه و سایت شبکه منتشر شده است.]
وضعیت 5G در کشور ما چگونه است؟ بهعنوان مثال، شما به فناوری سلولهای کوچک بهعنوان یک فناوری کلیدی مهم اشاره کردید. در چه زمانی میتوانیم انتظار داشته باشیم در ساختمان همین دانشکده کامپیوتر ایستگاه پایه کوچک نصب شود؟
همانطور که میدانید 5G حتی در کشورهای پیشرفته هنوز وارد بازارنشده و تنها در جاهایی یکسری تستهایی انجامشده است. تخمین زده میشود در سال 2020 استاندارد آن نهایی شود و پیادهسازیهایی صورت بگیرد. اما از حدود هفت، هشت سال پیش شرکتهای مطرح در این حوزه کارهای بسیار زیادی کردهاند و در مواردی جوابهایی هم گرفتهاند. دلیلش هم این است که در مرحله استانداردسازی میخواهند تاثیر بگذارند تا محصول خود را زودتر بفروشند. پس اگر سوال این باشد که 5G چه موقع در کشور ما وارد بازار میشود، میتوانم بگویم همانگونه که 4G بهسرعت وارد بازار شد، 5G نیز بهسرعت میآید. ما از این نظر یک مصرفکننده on-time هستیم. کشور ما یک کشور پذیرای فناوری است. ما آخرین فناوریهای دنیا را با کمی تاخیر استفاده میکنیم.
اما آنچه احتمالاً روح سوال شما باشد این است که ما خودمان چقدر در ایجاد فناوری نقش داریم؟ باید بگویم متاسفانه خیلی نقشی نخواهیم داشت. به دلیل اینکه شرکتهای مطرحی که در این زمینه کار میکنند، در بحث 5G آنقدر از ما جلوتر هستند که جایی را برای ما ایجاد نخواهند کرد. در وهله دوم، ما هم خیلی نشان ندادیم که میخواهیم در زمین بازی آنها یک نقش درست حسابی ایفا کنیم. بالاخره وضعیت شرکتهای فعال ما در حوزه مخابرات مشخص است. آنها عموماً به واردکننده تبدیل شدهاند. اما معتقدم با یک برنامه مشخص و هوشمندانه ما میتوانیم بخشهای کوچکی از فناوری 5G را انتخاب کنیم و در آنها نقش ایفا کنیم. اتفاقاً یکی از آنها همین بخشی است که شما اشاره کردید. ما در فمتوسلها با توجه به اینکه شرکتهایی را داریم که از قدیم در طراحی ایستگاههای پایه بودند، احتمالاً بتوانیم کاری کنیم. در قسمت نرمافزارهای مربوط به هسته شبکه نیز میتوانیم حرفهایی برای گفتن داشته باشیم. اما حقیقت قضیه این است که ما باید به R&D [تحقیق و توسعه] اهمیت دهیم و بالاتر از آن، با توجه به اینکه امسال نیز سال حمایت از محصولات داخلی است، اپراتورهای ما باید بخشی هر چند کوچک از شبکهشان را به محصولات داخلی اختصاص دهند؛ البته این کار باید هوشمندانه انجام شود، به این معنا که جایی را که نمیتوانیم رقابت کنیم، هدفگذاری نکنیم. من اعتقاد دارم عمده بخشهای نرمافزاری و بخش محدودی از سختافزار را میتوانیم بومیسازی کنیم.
آیا در جهت پیادهسازی فناوریهای عمدتا وارداتی به مشکلی برخورد نخواهیم کرد؟
معمولاً نه، مگر گاهی بحثهایی مشابه آنچه که در شبکههای موبایل اجتماعی داریم پیش بیاید. با توجه به قوانین بالادستی کشورمان ممکن است برخی از این فناوریها را نخواهیم. مثلاً ارتباطات دستگاهبهدستگاه که شنود قانونی را دور میزند. (چون ارتباط از ایستگاه پایه عبور نمیکند) البته این در تمام دنیا مشکل ایجادکرده و ممکن است خیلی از کشورهای دنیا به این سمت بروند که این فناوری را تنها تحت شرایط خاصی قبول کنند.
در ارتباط با بحث مهارتسازی، آیا مطرحشدن مباحث پیشرفتهای همچون 5G در این زمینه میتواند راهگشا و کمککننده باشد؟ یا اینکه در هر صورت یکسری تجهیزات وارد میشود و ما دستور کارشان را میخوانیم و استفاده میکنیم؟
به یقین کمک خواهد کرد. نگاه من به مهارت لزوماً تربیت تکنیسین نیست (اینکه ما مهارتی را آموزش دهیم که افراد بتوانند با تجهیزاتی که ساخت جای دیگر است، کار کنند.) البته این بخشی از مهارت است، اما منظورم از مهارت این بود که افراد بتوانند اکوسیستم 5G و اینترنت اشیا را بشناسند و به این فکر کنند که در کدام بخش از این اکوسیستم میتوانند نقشآفرینی کنند. اگر مهندسی الکترونیک یا کامپیوتر گرایش سختافزار میخوانم، باید با دقت حسگرهایی را که در بستر 5G در بازارهای عمودی مختلف مثل شهر هوشمند، کشاورزی هوشمند، سلامتی هوشمند و... به تعداد بسیار زیاد به وجود خواهند آمد، رصد کنم و ببینم که چه کارهایی در آنجا میتوانم انجام دهم؟ آنهایی که مهندسی شبکه میخوانند، روی شبکههای مورد نیاز این قسمت کار کنند. آنهایی که مهندسی نرمافزار میخوانند روی پلتفرمهای موردنظر ایدهپردازی کنند. آنهایی هم که در کسبوکار فعال هستند، یک راهکار جامع بر اساس موارد آماده ارائه دهند و یک سرویس ارزشافزوده ایجاد کنند.
نکته مهم اینکه سه حلقه حتما باید در کنار هم قرار گیرند: حلقه اول، اینکه سرمایهگذار ریسکپذیری که حاضر باشد برای شرکتهای استارتآپی پول بگذارد، که اگر موفق شود سود بالایی میگیرد ولی ممکن است موفق نشود. حلقه دوم، افراد ایدهپرداز و خلّاق کارآفرین که همان فارغالتحصیلان ما هستند و حلقه سوم اینکه در بخش مقررات بستری فراهم شود که این اتفاق بیافتد.
پیرو این سوال به این نکته اشارهای میکنم که ما در شبکههای اجتماعی موبایل به دلیل آنکه در زمان درست اقدام مناسبی را انجام ندادیم، زمین بازی را به تیمهای رقیب واگذار کردیم: تلگرام، وایبر، واتسآپ، ایمو و ... . در حال حاضر، ما هزینههای بسیار زیادی را برای شبکههای اجتماعی موبایلی صرف میکنیم، که به جای خود درست است. اما احتمالاً اثرگذاری آن خیلی کم خواهد بود، در مقایسه با اینکه پنجسال قبل این کار را میکردیم. خواهش من بهعنوان یک فرد دانشگاهی از کسانی که در سیاستگذاری کلان کشور نقش دارند توجه به این نکته است که برای 5G و اینترنت اشیا هماکنون زمان مناسب برای بودجهگذاری است (اگر نگوییم دیرشده است). مثالهای متعددی میتوان زد که پنج سال بعد صورت مسئلههای ما متفاوت خواهد شد. در آن زمان ما معضل خواهیم داشت که محصولات ما (پلتفرمهای اینترنت اشیا و ...) داخلی نیست. پس چرا الان با یکدهم آن بودجه در زمان مناسب این کار را انجام ندهیم؟ معمولاً ما در کشور میگذاریم مشکل به وجود بیاید و بعد برای آن راهحل ارائه میدهیم. قبل از ایجاد مشکل باید به حل آن فکر کرد.
آیا بهتر نیست در مقطع فعلی، اهالی دانشگاه از دانشی که در زمینه 5G بهدست میآورند، برای شناسایی ظرفیتهای چنین بستری استفاده کنند تا سرمایهگذارها جذب شوند؟
پاسخ به این سوال به ارتباط حلقهها بازمیگردد؛ ارتباط حلقهها بسیار مهم است؛ تعدادی حلقه است که اگر با هم چِفت نشوند، کار جلو نمیرود. اگر سرمایهگذار داشته باشیم، بهترین مقررات هم وجود داشته باشد، اما دانشگاه تغییر نکند حلقهها چفت نمیشوند. من بهعنوان عضو کوچکی از اعضای هیئتعلمی دانشگاه میتوانم بگویم که ما در سه سال گذشته تمام تلاش خود را کردهایم. ما الان در دوره کارشناسی درس جدیدی را باعنوان توسعه کسبوکارهای نوپا در حال ارائه داریم. در تدریس این درس هم از فارغالتحصیلان موفق کارآفرینمان استفاده کردیم، یعنی کسانیکه با مشکلات کشور مواجه بودند و موفق شدند. هدف این است که دانشجویان بدانند برای موفقیت در کسبوکار چه پارامترهایی لازم است و چه باید کرد. علاوه بر این، چندین بار است که داریم سرفصل درسها را تغییر میدهیم که در بخش تئوری بتوانیم نکتههای جدیدی مطرح کنیم و مبتنی بر دانش روز کار کنیم و در قسمت عملی هم بتوانیم پروژههای کارشناسی و کارشناسی ارشد و گاهی دکترا (که البته دشوارتر است، چون جنبه تئوری آن بالا است) پروژههای کاربردی را تعریف کنیم. در همین دانشکده کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر پروژههایی تعریف کردیم که اساتید بهصورت تیمی در زمینههای مشخص IoT دارند کار میکنند. همین الان هم محصولاتی در این زمینه داریم، در بحث خانه هوشمند، کشاورزی هوشمند و کنتورهای هوشمند. به طور خاص در بحث پلتفرم IoT ما در حال توسعه یک پلتفرم بومی در دانشگاه هستیم، که انشاالله در یکی دو سال آینده که کشور بهسمت پیادهسازی کاربردهای IoT رفت، مطمئن باشید دانشکده کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر حرفهای خوبی برای گفتن خواهد داشت.
اما این سهم ماست. دو حلقه دیگر هم باید سهم خودشان را ایفا کنند. حلقه سرمایهگذارهای ریسکپذیر، یعنی فضای کشور ما از سرمایهگذاری در دلار، سکه و زمین باید سمت سرمایهگذاری فناوری برود. بههمین دلیل سرمایهگذار باید یک محیط آرام و روبهرشد ببیند و بداند که اگر در یک شرکت استارتآپی 200 میلیون سرمایهگذاری کند، ممکن است در پنج سال آینده این 200 میلیون خیلی بیشتر از طلا و دلار ارزش افزوده داشته باشد. حلقه سوم نیز باید کار خود را بهدرستی انجام دهد، که دولت و حاکمیت است. باید مقررات به سمتی برده شود که صاحب ایده و کارآفرین خلّاق در پیچ و خمهای اداری خسته نشود که عطای کارآفرینی را به لقایش ببخشد.
لطفاً درباره پروژه پلتفرم اینترنت اشیا که در دانشکده در حال انجام است، توضیح بیشتری بفرمایید.
همانطور که گفتم از حدود سه سال پیش با همکاری اعضای هیئتعلمی دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر، با هدف اینکه واقعاً کار مفیدی در سطح کشور انجام دهیم و با همین رویکرد کمک به کارآفرینی و ایجاد مهارت، یکسری موضوعاتی تعریف کردیم که در آنها هم بتوانیم کار تیمی انجام دهیم و هم پروژههای کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا را همگرا کنیم. بر اساس یکسری مطالعات استراتژیک که داشتیم به موضوع IoT رسیدیم، با این نیت که اگر محصولی ارائه شد قابل فروش در بازار باشد.
نخستین کاری که کردیم راهاندازی خانه هوشمند بود. در این حوزه، کارهایی را که در یک خانه هوشمند انجام میشود مثل مدیریت انرژی و مدیریت روشنایی در یک محیط پایلوت انجام دادیم و پروژه تقریباً تمام شده است. در بحث پارکینگ هوشمند نیز ورود کردیم و این پروژه توسط یکی از اساتید مدیریت میشود. در پروژه کنتورهای هوشمند در فراخوان شرکت گاز شرکت کردیم و توفیقات نسبی حاصل شد. مهمترین توفیق ما که بهعنوان یک محصول روی میز قرار دارد، پلتفرم IoT است که برنده مناقصه پژوهشگاه فضایی شد. این سیستم حدود دو ماه دیگر زیر بار میرود. من فکر میکنم انشاءالله خوانندگان ماهنامه شبکه در دو سه سال آینده از این پلتفرم بومی خبرهای زیادی خواهند شنید.
بسیار عالی بود. ممنون از وقتی که در اختیار شبکه گذاشتید و سخن پایانی.
خواهش میکنم. من ماهنامه شبکه را در زمان دانشجویی میخواندم و از جمله مجلههایی است که در ذهن من اعتبار خوبی دارد. امیدوارم که بهعنوان یک رسانه در انجام رسالت خود در زمینه ایجاد آگاهی موفق باشید.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
دیدگاهها
مصاحبه خوب و پرباری بود. یک سوم اول کلی و در همه رشته ها صدق میکرد.
بنظر من دانشگاه فقط یک نوع دانشجو تربیت میکنه که بیشتر برای محیط آکادمیک مهارت کسب میکنه. ولی اکثر دانشجوها (احتمالا بیشتر از 2/3) وارد صنعت میشن که متاسفانه مهارت لازم بهشون آموزش داده نمیشه یا حداقل با سیستم آموزشی ما فرصتی هم باقی نمیمونه که خود دانشجو به سراغ اونها بره.
از طرفی صنعت ریسکی انجام نمیده و وارد حوزه های جدید نمیشه.