بسیاری از مردم برای رسیدن به موفقیت، سخت کار میکنند و به خود فشار میآورند، اما بعد متوقف میشوند، زیرا فکر میکنند که دیگر به چیزی که میخواستهاند رسیدهاند و اکنون زمان استراحت فرارسیده است.
برای اینکه به موفقیت برسید باید همواره تلاش کنید، پیشرفت کنید و خوب کار کنید. رویکرد فوق، درست در نقطه مقابل ر.یکرد افرادی است که تصور میکنند اکنون باید همهچیز را متوقف کنند، زیرا با خود اینگونه فکر میکنند که من به اندازه کافی خوب هستم. دیگر بیشتر از این نیاز به پیشرفت ندارم.
پیش از اینکه به موفقیت برسیم، ایدههای بسیار خوبی ارائه میکنیم، زیرا تمام کارهایی که برای رسیدن به این ایدهها لازم بوده را انجام میدهیم. با اینحال، بعد از اتمام این کارها ناگهان متوقف میشویم، زیرا با خود فکر میکنیم که دیگر به اندازه کافی موفق هستیم و نباید روی ایدههای جدید کار کنیم. بلکه ایدهها باید مانند یک شعبده ظاهر شوند و تنها چیزی که اکنون به ذهنم میرسد ایدههای غیرخلاقانه است.
قبل از اینکه به موفقیت برسیم، همیشه روی مشتریها و پروژهها تمرکز میکنیم و پول برایمان اهمیتی ندارد؛ زیرا پول بهطور خودکار به حسابهایمان وارد میشود و این درست همان نقطهای است که باعث حواسپرتی میشود، به دلیل آنکه خیلی زود تصور میکنیم به جایی رسیدهایم که باید تمام وقتمان را به صحبت با کارگزار بورس اختصاص دهیم، در حالیکه باید بازهم وقت خود را صرف مشتریان کنیم.
قبل از اینکه به موفقیت برسیم، همیشه آن کاری را انجام میدهیم که دوست داریم، اما بعد از آن سرگرم اموری میشویم که هیچ علاقهای به آنها نداریم؛ مثل مدیریت. واقعیت این است که برای برخی از مردم مدیریت بدترین شغل جهان است و متاسفانه بیشتر افراد تصور میکنند که از عهده این مهم بر میآیند، زیرا بر این باور هستند که هر چه باشد من رئیس شرکتی هستم.
در این نقطه بهزودی ابرهای سیاه برفراز سر این افراد بهحرکت در میآیند و درست در نقطهای که به ظاهر در اوج موفقیت هستند، با یک افسردگی پنهان روبرو میشوند. جالب آنکه برخی تصور میکنند که میدانند چطور باید به این مشکل غلبه کنند. برخی به سراغ خرید یک وسیله مثل یک ماشین فوقالعاده سریع میروند؛ اما این تکنیک کمک چندانی نمیکند، زیرا پس از گذشت مدت زمانی حس افسردگی دومرتبه باز میگردد.
در این مرحله برخی افراد به سراغ دکتر میروند و میگویند من میتوانم هر چیزی که دلم میخواهد را بخرم، اما خوشحال نیستم. خیلی افسردهام. چیزی که میگویند درست است، اما تا وقتی که برای خود ما این اتفاق رخ ندهد، باورش سخت است. واقعیت این است که شادی را نمیتوان با پول خرید. در این مرحله بنا به تشخیص پزشک، داروی آرامشبخش به افراد اداه میشود. به بیان دقیقتر، با استفاده از پول بهجای شادی میتوان دارو خرید. داروهای که عمدتا ضدافسردگی هستند و باعث میشوند ابرهای سیاه تا حدودی کنار بروند. با اینحال، دارو به تنهایی تحول چندانی ایجاد نمیکند. در این مرحله بیشتر افراد موفق تمام کارهای خود را کنار میگذارند، زیرا در بیخبری کامل قرار داشتند و حتا به تماسهای مشتریان خود نیز پاسخ ندادهاند. ادامه این روند باعث میشود تا افراد موفق مشتریان خود را از دست بدهند، زیرا مشتریان میدانند که دیگر این فرد در خدمت آنها نیست. بنابراین آنها ترجیح میدهند پولهای خود را به فردی بدهند که برای پروژههای آنها ارزش قائل است و در خدمت آنها قرار دارد.
طولی نمیکشد که افراد موفق بهسرعت ورشکسته میشوند و مجبور میشوند شرکت را بهطور کامل تعطیل کرده یا بیشتر کارمندان را اخراج کنند. به عبارت دیگر، یک سقوط و ورشکستگی کامل را تجربه میکنند. فردی که روزگاری تصور میکرد مدیر کارآمدی است و کارمندان زیادی زیردست او کار میکنند، اکنون دیگر هیچ چیزی برای مدیریت ندارد.
در این مرحله برخی از افراد تصمیم میگیرند که دومرتبه شروع به انجام کارهایی کنند که دوست داشتند و دوباره شروع به لذت بردن از زندگی میکنند. سخت کار میکنند و خلاصه اینکه تمام کارهایی که برای رسیدن به موفقیت لازم است را انجام میدهند. البته این فرایند بهآسانی و سرعت نیست و چند سال بهطول میانجامد. افراد موفق در پایان این مسیر، تجارت پررونقتری برای خود ترتیب میدهند، زیرا دیگر تجربه لازم را کسب کردهاند و اجازه نمیدهند ابرهای سیاه دومرتبه بر فراز سر آنها ظاهر شود. جالب آنکه خوشحالی واقعی باعث میشود تا این افراد احساس کنند که دیگر نیازی به داروی آرامشبخش ندارند.
شکست، مهارتی برای توسعه
واقعیت این است که موفقیت یک مسیر یکطرفه نیست. اینطور بهنظر نمیرسد، بلکه واقعا اینطور است. این یک سفر پیوسته است و اگر بخواهیم از سندروم شکست پس از موفقیت جلوگیری کنیم، باید از اصول مشخصی پیروی کنیم، زیرا مسئله فقط این نیست که چطور به موفقیت میرسیم، بلکه چگونه موفق ماندن هم مهم است. یک نکته بسیار کلیدی در مواجهه با شکست، این است که بدانید: «نحوه سازگاری با شکست، خود یک مهارت بسیار ارزشمند است». اگرچه احساس شکست کاملاً ناخوشایند است، اما آشنایی با نحوه سازگاری با شکست، کمک میکند در آینده موفق شوید. هرچه بیشتر یاد بگیرید که چگونه از شکستهای خود پل پیروزی بسازید، شکست به نظر شما کمتر ترسناک خواهد بود. اگر از شکست هراس نداشته باشید، احتمال تقبل ریسکهایی که واقعاً پیامدهای خوبی برای شما دارند، بالاتر خواهد بود. در رأس همه، تجدید قوای ناشی از شکست، میتواند اعتماد به نفس منحصربهفردی در شما پدید آورد. این را به ذهن بسپارید که شکست مهارتی برای توسعه است. اگر در سقوط خود را خوب کنترل کنید، اعتماد به نفس لازم برای رفتن به وضعیتهای جدید را خواهید داشت، چرا که میدانید هر اتفاقی هم که بیفتد، از پس آن بر میآیید.
نکته بعدی که نقش مهم شکست در موفقیتهای بعدی را اثبات میکند، ماهیت الهامبخش شکست است؛ شکست یک بخش ضروری و الهامبخش از موفقیت میباشد. اگر تجربه موفقیت در کاری را داشته باشید، احتمالاً با شکست هم بهخوبی آشنا هستید، چرا که موفقیت معمولاً با بیشتر از یکبار تلاش صورت میگیرد. شکست به ما کمک میکند تا ایدههای جدید را امتحان نموده و یا به صورت کلانتر، نگرش خود را نسبت به موضوع تغییر دهیم. توماس ادیسون، پیش از اینکه در اختراع لامپ به موفقیت برسد، ۱۰۰۰ مرتبه شکست خورد. خانم رولینگ هنگامی که نوشتن هریپاتر را آغاز کرد، بهتازگی از شغل منشیگری خود اخراج شده بود و کتاب نخستش (هریپاتر و سنگ جادو)، دوازده مرتبه توسط ناشرین مختلف رد شد. استیو جابز، به دلیل مجموعه بیپایان نوآوریهایش و البته به خاطر موفقیت پس از یک شکست بزرگ و تقریباً غیرقابلبازگشت، بهعنوان یک کارآفرین ویژه بهحساب میآید. وی در دهه سوم زندگی خود، وقتی اپل به یک غول بزرگ تبدیل شده بود، از سوی هیئتمدیره این شرکت اخراج شد. جابز جوان، بدون هراس از شکست، یک شرکت جدید به نام «Next» تأسیس نمود که در نهایت، تحت تملک اپل درآمد. وقتی بار دیگر وی به اپل بازگشت، جابز با تغییرات بزرگ و کوچک در این شرکت، ظرفیت فوقالعاده خود را اثبات نمود. در نهایت به این نکته دقت کنید که شکستها بخشی از فرآیند موفقیت هستند. متضاد موفقیت، بیاحساسی است، بیتفاوتی و بیعلاقگی نسبت به انجام کار و تجربههای جدید. افرادی که بیشترین شکستها را داشتهاند، بیشتر از بقیه موفق میشوند. آیا میدانید چرا؟ بسیار ساده است، زیرا آنها نسبت به بقیه تلاش بیشتری انجام میدهند. فرض کنید در یک مسابقه با رقبای فراوان شرکت کردهاید. اگر زیاد بازی کنید و فارغ از شکست یا پیروزی، هر دفعه بهتر از قبل بازی کنید، در نهایت در صدر قرار خواهید گرفت. اما اگر در شکست اول، بازی را رها کنید، مطمئن باشید که هرگز آن را تکرار نمیکنید و نتیجه محتوم این قضیه، عدم موفقیت در مسابقه است.
ماهنامه شبکه را از کجا تهیه کنیم؟
ماهنامه شبکه را میتوانید از کتابخانههای عمومی سراسر کشور و نیز از دکههای روزنامهفروشی تهیه نمائید.
ثبت اشتراک نسخه کاغذی ماهنامه شبکه
ثبت اشتراک نسخه آنلاین
کتاب الکترونیک +Network راهنمای شبکهها
- برای دانلود تنها کتاب کامل ترجمه فارسی +Network اینجا کلیک کنید.
کتاب الکترونیک دوره مقدماتی آموزش پایتون
- اگر قصد یادگیری برنامهنویسی را دارید ولی هیچ پیشزمینهای ندارید اینجا کلیک کنید.
نظر شما چیست؟